سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد .. استوار بودم و تنومند !
من را انتخاب کرد ...
دستی به تنه ام کشید ، تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکم تر ...
به خود میبالیدم ، دیگر نمی خواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود !
سوزش تبر هایش بیشتر می شد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد ، او تنومند تر بود ...
مرا رها کرد با زخم هایم ، او را برد ... و من که نه دیگر درخت بودم ، نه تخته سیاه مدرسه ای ، نه عصای پیر مردی ...
خشک شدم ..
بازی با احساسات مثل داستان تبر و درخت می مونه .. تا مطمئن نشدی تبر نزن !
احساس نریز!!
زخمی می شود ... در آرزوی تخته سیاه شدن ، خشک می شود ...
سلاااااااااااااااااام به همگی
بله تابستون شروع شده ولی...
قبل از شروع شدن کلاس ها که میریم مسافرت بعدش هم درگیر کلاس هنر و سنتور و زبان و اسکیت و.... ایم دیگه.
ولی همین درگیریاشه که خوبه، مهم اینه که در گیر مدرسه نباشی و کل روزت ول بچرخی هرکلاسی که دوست داری بری و تا ساعت 10-11 بخوابی و از اون ور تا 2-3 پای نت باشی(با اینکه در سال تحصیلی هم بیدار می بودیم :دی ولی الان یه کیف دیگه ای داره)
+داریم میریم مسافرت و اون جا دسترسی به نت ندارم و نیتونم آپ کنم
فعلا ...
سلااااااااااااااااااااااااااااام
دارم از خوشحالی بال در میارم آخه نمی دونید که.....
بزارید از اول امروز شروع کنم:
1-صبح ساعت 6 پاشدم ---> آخه زبان نخونده بودم با اینکه gramer فولم ولی هیچی vocab بلد نبودم خلاصه تریپ خر خونی بود و تا ساعت 3 ب.ظ میخواستم درس به خونم
2-یه سری به وبم و نظر ها زدم(یه سر کوچیک بود ولی تا 7 طول کشید)
3- اومدم درس بخونم رو کتابم خوابم برد تا 10-11
4- پاشدم و تا صبحوونه بخورم و خواب از سرم بپره شد 12
5- درس خوندم و خوندم و خوندم و...
6- درسم که تموم شد اومدم نمونه سوال هارو حل کنم دیدم از vocab هیچی بارم نیست (اینهمه درس خوندم)
7-ساعت 2 بود و 3 باید میرفتیم منم چون دیدم دیر شده حول حولکی حاظر شدم ولی وقتی رفتم بیرون دیدم به به!! کفش نایک و با مانتو مهمونی پوشیدم از سر تا پام بنفش و یاسی و نقره ای یه(روسری و مانتو وگوشواره و گیره سر و کیف و دست بند و.....و یه نموره آرایش لایت یاسی) ولی کفشم مشکی با خط قرمزه !!!منم چون تا دم در رفته بودم حوصله نداشتم برگردم بالا و دیر شده بود همونجوری رفتم کلاس زبان
8- ولی چه امتحانی بووود:
-وسط امتحان bf معلممون زنگ زد و رفت بیرون و شروع کرد کرکر خنده(خدا همه bf هارو نگهداره ایشالا ) خلاصه یه ربعی امتحان open book و گروهی بود .
- منم دیدم هیچی از vocab ها یادم نمیاد رفتم سراغ gramer و به جای اینکه 20 دقیقه طول بکشه 5 دقیقه ای همه رو زدم و مطمعن بودم نمره gramer میارم
-هر چی به این سلول های خاکستری فشار میوردم هیچی از vocab یاذم نمیومد خب معلومه اگه در طول ترم درس نخونی و شب امتحان اون همه لغت حفظ کنی هیچ کدوم یادت نمیاد تازه اصلا حوصله فک کردن هم نداشتم اولش معنی 2 تا لغت و با اس فهمیدم ولی حتی حوصله اس دادن هم نداشتم
-خلاصه رو معلم زوم بودم دیدم بلههههههههههه اصلا اینجا نیست و داره برگه های فسیل شده اول ترم رو صحیح میکنه و برگشتم عقب و همه vocab و reading و listening از رو پشتیم زدم و خیلی شیک پاشودم برگه ام رو دادم .
9-اومدم خونه و گفتم به درک fail شدن که شاخ و دم نداره چشمم کور دندم نرم میشستم عین بچه آدم درسم و میخوندم دیگه یه بار بیوفتم یاد میگیرم انقدر در طول ترم ول نگردم.
10- اومدم نت و با خوشحالی که تابستونم شوع شده رفتم تو "t.h" و کلی تایپیدم که یه هو برقا رفت این بار دومی بود که اون همه تایپ کردن یه هو نابود میشه.... کولر هم که کار نمی کرد و یه آب خنک هم نمیشد خورد(خوردن آب شیر که خونه ما ممنوع و یخچال که تصفیه کن و سرد کن داره با برق کار میکنه) تازه نه تلوزیون میشد دید نه فیلم و show و آهنگ و کلا همه چی تعطیل منم اعصابم ریخت به هم و پام و کردم تو یه کفش که پاشیم بریم بیرون.
11- همین الان رسیدم و حتی لباس هام رو هم در نیوردم . تارسیدم پریدم پشت کامپیوتر که نتیجه رو ببینم ولی چه نتیجه ای داشتم از تعجب شاخ در میوردم
خودتون ملاحظه کنید:
شماره زبان آموزی | نمره امتحانی | نمره کلاسی | نمره نهایی | نتیجه |
********** | 93 | 88 | 90 | قبول |
سلام سلام سلام
واااای کی از شر امتحان ها خلاص میشم
اصلا یاد امتحان زبان نبودم
فردا امتحان دارم
واسم دعا کنید تا الان که اصلا یادش نبودم و داشتم از تابستونم کمال لذت می بردم.
البته خوبیش اینه که گوشی بردن مجاز و امتحان تستی و معلم این ترم ما شوووت
اگه بچه پایه ای تو کلاس پیداشه و گزینه ها رو اس کنه خیلی خووب میشه
فعلا
* البته همه اینطوری نیستن (its just for fun)
نمونش خود من: اولش عین دخترا آخرش عین پسرا (کلا زیادی احساسیم...)
سلام
فقط میتونم بگم بالاخره تموم شد........................................
*با اینکه خیلی خوشحالم ولی یه حس عجیبی دارم... شاید چون تو "ر.ش" موندنی شدم.. شاید...(ولی بیخیال تابستونه.........)
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام
نمی دونید چه قدر خوشحالم فقط 4 تا امتحان دیگه مونده
بعدش هم طعم خوش آزاااااااااااااااااااااااااااااادی
دلم واسه تابستون تنگیده
دیگه خسته شدم انقدر امتحان دادم
باورم نمی شه تابستون داره میرسه
از یک مهر امسال منتظر تابستون بودم (سال های پیش اینطوری نبود و از فروردین دلم هوای تابستونو میکرد ولی امسال....)
و اما اخبار بد: 3 شنبه امتحان ادبیات و 4 شنبه زبان فارسی داریم
هرچی امتحان کسل کننده است گذاشتن آخرا و امتحان های راحتی مثل فیزیک و شیمی و ریاضی رو همون اول گرفتن
فعلا.....