رفته بودم ف.ب عکس عرفان و مهسا و درسام (بچه های آینده ام:دی) رو دیدم...
+هرچی گشتم احسانم رو ندیدم:(
نیگاشون کن... چ خوشملن... ب من رفتنا... :دی
اینشون درسا خانومن..
ایشون مهسا خانوم...
ایشون هم آقا عرفان...
خعلی دوسشون دالمــــ... :دی =)))
+بعدا نوشتهــ : ا... احسانم پیدا شد... بغله باباش خوابیده.... :دی
البته فعلا بابای بچم گمنامه ... بخاطر همین چهرش تو عکس واضح نیس:دی
(چقدم خانومه مثل منه.. از نظر مو و...)
+برای واضح دیده شدن عکسا: راست کلیک --> view image
خواستم چشم هایت را از پشت بگیرم....
دیدم طاقت اسم هایی را که میگویی ندارم!
چه اشتباه بزرگیست!
تلخ کردن زندگیمان
برای کسی که در دوری ما
شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری میکند...
یه دخترایی هستن
رویِ جدول راه می رن
زیرِ لب آهنگ می خونن
یهو یادِ خاطره ای باعث می شه بلند بخندن
زود می رنجن؛ زود آشتی می کنن
حسود نیستن اما انقدر حساس می شن وقتی عاشق میشن
که زود بغض می کنن
زودم خوب می شن
اشک می ریزن اما یهو اشکاشونو پاک می کنن
می گن بی خیال می گذره
یه دخترایی هستن وقتی باهاشون تو خیابون راه می ری
یهو دستتو محکم می گیرن
می چسبن بهت
آروم کنارِ گوشت می گن
یهو دوست داشتم :)
یه دخترایی هستن
با بچه ها بازی می کنن
با پیرمردا راه می رن و خاطره گوش می دن
این دخترا...... هیچی خواستم بگم به سلامتیشون
پس به سلامتی خودم...
+بعدا نوشتهـــ : بچه ها میشه در باره قالب جدیدم نظر بدین... خوبه؟عوض اش کنم؟
+بعدا بعدا نوشتهـــ : باتوجه به استقبال گرم دوستان قالب عوض نمیشهــ
این روز ها حالم خوب است...
خوبِ خوب...
نه نشانی از دلتنگی..
نه روزنی از سیاهی..
و نه وسوسه ای از دلبستگی..
نوشتنم را بهانه ای نیست...
جز گفتن این که "من" بعد از "تو" به هیچ "او"یی اجازه ی "ما" شدن نداده ام..
+بعدا نوشتهـــ : این عکسه رو خیلی دوس دارم..
+خیلی حس خوبی داره عشقت رو محکم بغل کنی و بزنی زیر گریه :">
تو کجایی سهراب؟
آب را گـِل کردند...
گفته بودی قایقی خواهم ساخت... دور خواهم شد از این خاک غریب!
قایقت جا دارد؟
من هم از اهل زمین دلگیرم...
منبع: http://www.1hamvatan.blogfa.com
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای....
یوهووووووووووووووووووووو....
با همه خوبیا و بدیاش تمـــــــــــــــــــــوم شد.....
از خوشحالی نمیدونم چی بگم...
انقد رقصیدم کمرم درد گرفته...
در پوست خودم نمی گنجم....