فروردین 91 - ♀ خـَط خـَطــے هــ ـآے مــَـن... ♀

دریافت کد صفحه ورودی
فروردین 91 - ♀ خـَط خـَطــے هــ ـآے مــَـن... ♀

آخرین نیمکت کلاس:

محل اقامت اراذل اوباش می باشد و در صورتی که استاد درس را به خوبی شرح دهد آنها بیشتر ناراضی شده و کلاس درس را به خانه خاله تبدیل می کنند.

نیمکت ماقبل آخر:

محل افرادی می باشد که همه نوع خنده و صدای جور واجوری را می توان از آنها شنید. در حالیکه همه فکر می کنند که افراد آخرین نیمکت هستند و از قضا رابطه خوبی هم با نیمکت آخری ها دارند.

نیمکت دوم:

محل نشستن افراد بسیار فقیر می باشد که از لحاظ درس خواندن بد نیستن و همیشه می خواهند مثل جلویی ها باشند اما هرگز نمی توانند.یادتان نرود تاثیر افراد عقبی آنها را به این وضع انداخته است.

نیمکت اول:

این افراد مثل گاو مظلوم می باشند و بهترین تفریح برایشان 18 ساعت تدریس در روز می باشد.و مرتباً مشغول پاک کردن تخته سیاه می باشند و نوکری کردن استاد را وظیفه شخصی خود می دانند. به قول مهران مدیری -بادمجون دور قابچین -

نکته قابل توجه : کلیه افراد دارای کیف می باشند و یونیفرم را رعایت نموده اند اما نیمکت آخری ها شهر ما خانه ما را به زیبایی اجرا کرده اند…

[ یکشنبه 91/1/27 ][ 3:36 صبح توسط Maryam ] نظرات ()

راهکار های مفید برای ...

برای کودکان زیر 65 سال ممنوع

[ یکشنبه 91/1/27 ][ 3:32 صبح توسط Maryam ] نظرات ()

کاربرد های مختلف مردن

برو بمیر : برو گمشو !

بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !

می میرم برایت : عاشقتم !

می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟ … … …

مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟

نمردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد !

مردیم تا … : صبرمان تمام شد !

مرده : بی حال !

مردنی : نحیف و لاغر !

مردم : خسته شدم!

من بمیرم ؟ : راست می گی؟

[ یکشنبه 91/1/27 ][ 3:27 صبح توسط Maryam ] نظرات ()

جهت جلوگیری از فسیل شدن

سلام

چند روزیه حس نوشتن ندارم یعنی چی؟

و کارام هم انقدر زیاد شده خسته کننده

که نمی رسم اپ کنم البته کارا که بهونه است ولی نمی دونم از چی بنویسم. حس طنز نمیاد.

کم کم وب ام داشت فسیل می شد به خاطر همین کلی جک بی مزه و بامزه قدیمی نوشتم نکته بین

اگه خیلی بی مزه و قدیمیه شما به بزرگی خودتون ببخشید شرمنده

-شوتیه عینکش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشمش، سرش گیج میره میخوره زمین هوا میره ، نمیدونی تا کجا میره

-از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم!

-حکمتی برای فهیمان : یارو داشته دنبال جای پارک می گشته اما پیدا نمی کرد! در همون حال گشتن به خدا میگه: خدایا اگه یه جای پارک برام پیدا کنیا من نماز می خونم، روزه می گیرم که یه دفعه یه جای پارک می بینه و به خدا می گه! خدا جون نمی خوادخودم پیدا کردم

-رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول حل می‌کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه!

-غضنفر می‌میره می‌ره اون دنیا، ازش می‌پرسن چی شد مُردی؟ میگه داشتم شیر می‌خوردم ! میگن: شیرش فاسد بود؟ میگه نه بابا، گاوه یهو نشست

-نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…
بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره

-طرف یه تیکه آشغال می پره تو چشمش . می ره جلوی آینه تو چشش فوت میکنه. خانمش بهش میگه دیوونه تو فوت نکن بذار اون فوت کنه!

-یه پیرمرد چاخانه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه که مثل الان نبود دو نفر خیلی بود

-به یکی میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن ، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده ، میگه مگه روشنم میشه

-به یکی میگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار می کنی؟ می گه می رم بالای درخت .می گن : تو دریا که درخت نیست یارو می گه: مجبورم می فهمی ؟ مجبورررررم

-یکی از این جوون های مغز قاطی پارچه می بره خیاطی می گه آقا اینو واسم کت شلوار بکن فردا نیام بگی سوزنم شکست چرخم خراب شد حال نداشتم اصلا پدر سگ بده نمی خوام بدوزی

-عروس میره گل بچینه ، شهرداری میگیرتش

-یکی زنگ میزنه 118 میگه شماره غضنفر رو دارید یارو میگه نه ، میگه پس من میگم تو یادداشت کن داشته باشی

-به یارو میگن 12 امام رو میشناسی؟ میگه آره. میگن خوب نام ببر؟ میگه اونجوری که نه. اگه ببینمشون میشناسم

-اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش... داره به قیافه تو می خنده

-غضنفر میره برای عضو شدن تو بسیج مسئول ثبت نام ازش می پرسه معنی قدس سره الشریف یعنی چی؟ غضنفر یه خورده فکر می کنه میگه همون دمش گرم خودمونه دیگه

-یارو میره خواستگاری، از دختره خوشش نمیاد، به بابای عروس میگه : ما میریم یه دور میزنیم ، بر می‌گردیم ، راستی تا ساعت چند بازید ؟

-یه بنده خدا پتروس فداکار رو با دهقان فداکار قاطی می‌کنه، میره انگشت می‌کنه تو حلق راننده قطار

-یه دفعه دو تا هزار پا همدیگر رو بغل میکنن میشن زیپ

-یه یارو زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام ... ؟ یارو میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا , یه پیتزا می خواستم

-از طرف می پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز می کنن ؟ میگه : آخه من امتحان کردم..... پیاده خیلی راهه

-دختره میره تعلیم رانندگی ... ازش میپرسند چطور بود ؟ میگه : بد نبود ! اما معلمش خیلی مذهبی بود. میگن : واسه چی؟ میگه : والا من هر کاری میکردم هر جایی میپیچیدم میگفت : یا اباالفضل ...یا حضرت عباس...یا امام حسین

- تست فیزیک کنکور : سرعت نور چه قدر است؟ 1- بد نیست 2- خوب است 3- الحمدالله 4- تو خوبی؟

-یه نفر یه سگ فلج داشته، هر وقت دزد میومده، سگه رو می گذاشته توی فرغون و دنبال دزده می‌دویده

-سرهنگه داشته امتحان رانندگی می‌گرفته. از یارو می‌پرسه: اگه یه نفر وسط خیابون بود، بوق میزنی یا چراغ؟ طرف میگه: برف پاک کن جناب سرهنگ! سرهنگه کف می‌کنه می‌پرسه: یعنی چی؟ یارو میگه: یعنی یا برو این طرف یا برو اون طرف

-یه روز یه پسره رو میبرن کلانتری ، میگه چرا منو آوردین اینجا ؟؟ میگن واسه عرق خوری .. میگه پس چرا نمیارین بخوریم؟

-شکمو داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام میدن یا نه

-غضنفر میره رستوران، گارسون میخواد بزارتش سر کار میگه: غذای امروز «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با «لیمو» است! غضنفر میگه : «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با چی

-به دختره می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام درسمو ادامه بدم

-به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!

-لر میره تو صف نونوایی، شاطر نونوائی میگه: نون تا اینجا بیشتر نمی‌رسه، بقیه برن. لر میگه: ببخشید اگه میشه جمع‌تر وایسین نون به ما هم برسه

-غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما این رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین

-یه لر به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ یارو می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما

[ چهارشنبه 91/1/23 ][ 12:4 صبح توسط Maryam ] نظرات ()

funny secret

[نوشته ی رمز دار]

[ جمعه 91/1/11 ][ 5:8 صبح توسط Maryam ] نظرات ()

کممممممک

امروز که داشتم مطالب وبم رو دوره میکردم دیدم کم کم just for fun داره به just for غم و اندوه و تنهایی و... تبدیل میشه گریه‌آور

غم و اندوه و وقایع روز جاش تو وب just for fun نیست که به خاطر همین تصمیم گرفتم جز طنز هیچ چیز دیگه ای ننویسم مگر اینکه یه متن قشنگ احساسی پیدا کردم (پس شمایی که فقط میخونی و نظر نمیدی از این به بعد هیچ متن احساسی به شما مربوط نمیشه این حرفا باشه تو میل و چت)

اگه مطلب طنزی دارید برام بفرستید (هم اکنون نیاز مند یاری سبزتان هستم)

برای شروع بهتره یه جوک (کمی بی مزه ) بنویسم:

دوست دختر لره بهش میگه تو چشمام نگاه کن داره باهات حرف میزنه مگه نه؟

طرف میگه: انقدر پلک نزن صدات قطع و وصل میشه تبسم

[ جمعه 91/1/11 ][ 4:24 صبح توسط Maryam ] نظرات ()

قالب های وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

هدایت به بالا