سلام...
از اونجایی که هر دفه به وبم سرمیزدم و پست هام رو میدیدم و دلتنگیم بیشتر میشد و حالم داغوون تر... تصمیم گرفتم ی تحولی بدم ک هی نبینمشون!!
شاید خاطرات بد از یادم بره.. شاید... ولی بعید میدونم...
ن... مطمعنم هیچ وفته هیچ وقت از یادم نمیره..
.
.
همشون رمز دار شد...
+رمزش هم همون رمز گوشیم یا پست just for U ا... (شاید خاصی بخونی.. بالاخره یادآور خاطرات جفتمونه...//البته اگه هنوز سر بزنی!)
+شاید بعدا رمزاشونو بردارم...
یکی بود که اونم رفت …
کاش از اول
غیر از خدا هیچکس نبود !
+چقدر سخته منطقی فکر کنی وقتی احساساتت داره خفه ات میکنه...
+امروز ظهر تازه فهمیدم عینک آفتابیم چقـــد دوست خوبیــه.... وقتی عینک آفتابی زده باشی دیگه لازم نیس اگه تو خیابون راه میری، بغض گلوت رو فشار داد ، قورتش بدی.. یا با هزار بدبختی جلو اشکات رو بگیری... و منتظر باشی شب شه و بری خونه و هرچی اشک هس رو بالشت خالی کنی... با عینک آفتابی خیلی شیک میتونی گریه کنی و قدم بزنی... بدون اینکه کسی بفهمه و برگرده نگات کنه...
+به متن پایین ی بعدا نوشته اضافه شد...
دیگر هیــچ کـَس برایـَمــ "او" نمےشَود... حتـے خـُودش...
صَبــر کن...
بـرگـَـرد...
چـَمِدان هایمــان اشتبــاه شـُد...
دِلـمــ را جاے خاطراتت بُردے...
تــو همــ شُده اے اِنقــلابِ زِندگے مــن...
حــالا همهــ چیــز در زندگیـمــ تــاریخ دارد...
"بـعد از تــو... "
"قـبل از تــو..."
خَنــده هــایمــ شـُکـلاتــے شـُـده اند...
امـــا...
زیادےخـــالص اند...
تـَــلخِ.. تلـــخ...
رفتنت... نبودنت... نامردیت... نه اذیتم کرد.. نه حتے ثانیه ای برایم سوال شد....
فقط یک بـُغض خفه ام مےکند...
مگر خودت مرا انتخاب نکردے؟؟
دِلتنگــ ــے پیچیــــده نیست..
یکـــ دِل....
یکـــ آسِـمان..
یکــــ بـُـغض...
و آرزو هاے تَرکــ خـُـورده...
بــِـه هَمیــن ســآدِگـــے....
امروز دوستم بهم گفت:
نه اسمش عشـــق است نــه علاقــه و نــه حتے عادت!
حماقت محض است..
دلتنگ کسے باشے که دلش با تو نیست....
+راس میگه؟!
میگن هیچ عشـــقے تو دنیا مثل عشــــق اولــ ـے نیستـــ...
میگذره یه عمرے امـــ ـآ... از خیـــ ـــالتــ رفتنے نیستـــ...
داغ عشـ ــق هیچکے مثــل... اون که پس میزنتت نیستـــ...
چـه بــده تنهــــ ـآ شے وقتے... هیـــــچ کسے هـم قــــدمت نیستـــ...
چقده سختــــه بـدونے اون کــه مےخــوایش نمےمونـهـــ...
کـه دلــــــش یه جــاے دیگستــ و همــه وجـودش مــــاله اونـهــ...
چقده بـراے اون کـه جــــــــون میـدے غریبــه بـاشے...
بگے مےخـوام بــا تـــــــــو بـاشـم بـگهــ مےخـوام کـه نــباشے...
"عشق اول - مهدی احمدوند"
+خیلی شعر خوبیه.... احساس آدم رو فریاد میزنه.....
+بعضی وقتا ی چیزی مینویسی فقط برای یک نفر، اما دلت میگیره وقتی یادت می افته ک هرکسی ممکنه اون رو بخونه ، جز آن یک نفر....
+کاش یکی پیدا میشد ک وقتی میدید گلوت ابر داره و چشات بارون.. بجای اونکه بپرسه چته،چی شده... بغلت کنه و بگه گریه نکن من پشتتم....
+ببخشید ک وبلاگم افسرگی گرفته... حال خودمم خیلی خوب نیس... شاید ی چندوقتی برم یا شایدم تنهایی هام رو با اینجا پر کنم.... نمی دونم....
+دیگه داره حالم از زندگی بهم میخوره... ن به وقتی ک اتفاقای خوب پشت سرهم حوصلتو سر میبره... ن به حالا ک اتفاقای بد پشت سرهم... باورتون میشه این حرفارو من دارم میزنم.... مریمی ک در همه حال میخندید....
+بچه ها واسم دعا کنین... دعاکنین 2باره بشم مریم شاد و شنگول سابق.... قدیما هرچی غم داشتم تو خودم میریختم و سعی میکردم کسیو ب خاطر غم خودم ناراحت نکنم... تو شادیام برون گرا بودم تو غم هام درون گرا.... ولی حالا.... یسری مشکلات.... خیلی سخته تو خودم بریزم و ب ظاهر بخندم.... خیلی سخت...
نه نمی دانی ...
هیچکس نمی داند
پشت این چهره ی آرام در دلم چه میگذرد
نمی دانی
کسی نمی داند
این آرامش ظاهــــــر و این دل نـــــــا آرام
چقدر خسته ام میکند.....
+خیلی سخته از درون داغوون باشی ولی مجبور باشی لبخند بزنی ... ولی بعضی وقتها با اینکه از درون ناراحت و داغونی، خیلی آسونتره لبخند بزنی… تا اینکه بخوای به کُل دنیا توضیح بدی که چرا نارحتی...
+ ببخشید... ی مدت ب علت یسری مشکلات نتونستم نظراتون رو جواب بدم.... در اولین فرصت حتما همه رو تایید می کنم و جواب میدم...
آدمــای دِلتنگـــــ....
وقتـــی خیــلی بهشون خوش می گذره....
وقتــی خــیلی می خندن....
یِــهو سرشون رو برمی گردونن اونوری....
یِکم ثــابت می شـَـن....
خـــاطره ای تـــو ذهنشون نـَـقش می بنده....
بُغضــی گلوشـون رو فِشـــار می ده....
یواش یواش چِشاشون پُر اشکــــــ می شهــ....