ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
خوبین؟خوشین؟سلامتین؟
مثلا تابستونه و میخواستم هر روز آپ کنم ولی.... از سال تحصیلی سرم شلوغ تره
مامانم هرچی برنامه داشته گذاشته تابستون، کلاس تابستونیه مدرسه ام رو هم واسم پیچوند که هیچ بهانه ای نداشته باشم
خلاصه هر روز منو با خودش می بره این ور اون ور
چند روز بود تا از خواب پامیشدم مامانم میگفت حاظر شو بعد بیا صبحونه بخور می خوایم بریم فلانجا
از اونجایی که عادت کرده بودم امروز قبل از اینکه مامانم بگه حاظر شدم
مامانم تا منو دید چشاش گرد شد و گفت:
-وا...چرا لباس پوشیدی اول صبی...کجا با این عجله ؟ ... وایمیستادی صبحونه می خوردی .....
حسابی ضایع شدم
فعلا
+راستی چند روز دیگه تواد داداشمه. به نظرتون چی بخرم؟
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو، یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند.
در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟
پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!
پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟
پسر پاسخ داد: بله پدر!
و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا، ما در حیاطمان یک فواره داریم و آن ها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوسهای تزیینی داریم و آن ها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود، اما باغ آن ها بی انتهاست!
با شنیدن حرف های پسر، زبان مرد بند آمده بود. پسر بچه اضافه کرد: متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!
مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی کرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره کرد و گفت: طوطی سمت چپ 500 دلار است.
مشتری: چرا این طوطی اینقدر گران است؟
صاحب فروشگاه: این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.
مشتری: قیمت طوطی وسطی چقدر است؟
صاحب فروشگاه: طوطی وسطی 1000 دلار است. برای اینکه این طوطی توانایی نوشتن مقاله ای که در هر مسابقه ای پیروز شود را دارد. و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسید و صاحب فروشگاه گفت: 4000 دلار.
مشتری: این طوطی چه کاری می تواند انجام دهد؟
صاحب فروشگاه جواب داد: صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را مدیر صدا می زنند.
یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه نشسته کنار خیابون گریه میکنه.
جلو میره و میگه چی شده عزیزم ،
پسر بچه میگه سکه 25 تومانی ام را گم کرده ام.
مرد میگه اینکه گریه نداره بیا این25 تومانی مال تو!
باز هم به گریه کردن ادامه میده ،
مرد میپرسه دیگه چیه ؟
بچه میگه اگه اون سکه را گم نکرده بودم الان 50 تومن پول داشتم .
زیگ زاگ زیگ زاگ می خونیم با دلی شاد اینم کادوی جشنت/تولدت مبارک باد /دلت شاد و لبت خوش /چو گل بر خنده باشی/بدو شمعاتو فوت کن که صد سال زنده باشی
......................................................................................................................................................................
فردا صبح ساعت 7 به دنیا میام.....
تولدم:
شمسی: 75/10/6 میلادی : 1996/12/26 قمری اش هم نیمه شعبان
.................................................................................................................................................................
+راستی contact هام پاک شدن ولی میل هایی که دوستان زدن هنوز هست یعنی id همه رو دارم فقط نمی دونم کی به کیه چون فقط ID هستند و اسم ها پاک شده. contact هام هم مثل چراغ چشمک زن بعضی وقتا هستند بعضی وقتا نه.....
تا حالا اسم آقای دهباشی زاده رو شنیده بودید؟
همون که اسمش به عنوان مهربان ترین راننده تو گینس رفت و همه سایت ها و روزنامه ها درموردش مینوشتند و منم باورم نمی شد و میگفتم این چرت و پرتا چیه. تازه F.B هم داره!!!
امروز که آژانس گفت ماشین نداریم ومجبور شدیم با تاکسی بریم و منم در طول راه هی به مامانم غر میزدم من با تاکسی نمیام....
سوار یه تاکسی شدیم که رو درش نوشته بود با لبخند وارد شوید. یه خنده مسخره کردم و گفتم دلش خوشه ها
تاکسی عجیبی بود. توش پر عروسک و مجسمه و ... بود و اینور اونور ماشینش نوشته بود آرامش،لبخند فراموش نشود و...
گفتم عجب خجسته دلیه یارو
سوار که شدیم عین نوار ضبت شده گفت: وقت به خیر ، good morning ، یه چیزی هم به ترکی گفت بعدش هم شکلات تعارف کرد. قبل ما یه خانووم دیگه سوارشده بود و گفت واسم خیلی جالبه امروز حتما تو f.b مینویسم سوار ماشین شما شدم و ... منم تازه 2هزاریم افتاد این همون آقا است. ازش پرسیدم گفت: بله. اگه سوال دیگه ای داشتید جوابش مجانیه ، مشاوره رایگان هم میدم و ...
راستی طرف وبلاگ هم داره!!!!! آدرس اش و رو کلی کاغذ چاپ کرده بود و به مسافرهای جوون می داد. اینم آدرسش : taxiran.blogfa.com
موقع خداحافظی هم دوباره عین نوار ضبت شده گفت: خدانگه دار، موفق باشید ، have a nice day و یه چیزی به ترکی
تجربه خوبی بود و با اینکه قبل از سوار شدن اعصاب مصاب نداشتم ولی بعدش تا آخر امروز شارژ بودم. ماشینش پر از انرژی مثبت بود.
با کلی انرژی مثبت بابای
رفته بودم تو میلم ، میل های جدید و خوندم گفتم بزا ببینم کیا on اند یه چتی بکنیم که ......
نوشته بود o contact
همه contact هام پاک شده
داداشم میگه کرمی ویروسی حکری چیزی گیریده به id ات
-خب چیکار میشه کرد؟
-الان که وقت ندارم اگه ویروس یا کرم باشه شاید بتونم ازبین ببرمش
-یعنی چی؟ contact هام برمیگرده؟
-نه
-نه؟!!
از موقع امتحانا داداشم گیریده بود به مامانم که اگه معدلش بالا 19 شه چیکار میکنن و چی جایزه میگیرن و پاشو کرده بود تو یه کفش که iphon 4s 64g میخواد و مامانم میگفت حالا تو درستو بخون، بالا 19 شو....
و بله با وجود اینکه همش پای کامپیوتر بود بالا 19 شد و دوباره گیریده بود که گوشی من کو؟!!!!
اینطوری بود که شوخی شوخی جدی شد و بابام به جای گوشی 2میلیون بهش داد و گفت هرچی میخوای بخر
نه خدا وکیلی شما به من بگید معدل بالا 19 سوم دبیرستان 2 میلیون می ارزه؟؟!
سلام
رفته بودم خونه مامان بزرگم
چون خونشون جنوب شرق تهرانه و خونه ما شمال غرب سالی به دوازده ماه هم خونشون نمی ریم ولی اگه زیاد گیر بده مجبور میشیم بریم ولی چه رفتنی؟! حداقل باید یه شب پیشش بمونیم. ما هم که از سیزده به در تا حالا نرفته بودیم و هر روز مامان بزرگم میزنگید که تابستونه و بچه ها کلاس ندارن و بهانه ای ندارین و ... پاشین بیایین. ماهم تو این گرما این همه راه و کوبیدیم و رفتیمو از سه شنبه تا جمعه اونجا بودیم.... دقیقا عین مسافرت بود.
لب تاپ برده بودما ولی مگه با Dial up میشه اومد نت ، جون میکنه تا صفحه یاهو رو باز کنه...
خلاصه این جوری شد که از دوشنبه تا الان رنگ نت و ندیده بودم و نتونستم آپ کنم.
فعلا
صرفا جهت لبخند:
-ملانصرالدین داشت سخنرانی می کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت ، زن خود را دید. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش
-یه نفر میبینه که همه رفیقاش موبایل دارن جز خودش، یه کاغذ لوله میکنه، میبنده به کمرش، میره پیش رفیقاش. ازش میپرسن: این چیه؟ میگه: وای، باز هم فکس رسید
-یه جوجه تیغی کیوی میبینه بهش میگه: داداش کی از سربازی اومدی
یکی رفت انگلیس. صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون.
یه مرده از کنارشون رد شد و گفت: «گود مورنینگ سر». اون جواب داد: «سر مورنینگ گود»!
زنش پرسید اوا آقا جعفر چی شد؟
گفت هیچی! این یارو انگلیسیه گفت: «سلام علیکم» و منم بهش گفتم: «علیکم سلام»