لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن
*
بوق نزن ژیان میخورمت
*
بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم
*
پشت یه ژیان هم نوشته بود
جد زانتیا
*
قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر
*
شتاب مکن، مقصد خاک است
*
رادیاتور عشق من ازبهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم
*
تو هم قشنگی
*
کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت
*
سر پایینی برنده
سر بالایی شرمنده
*
داداش مرگ من یواش
*
کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت
*
تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم که برگردی
*
یا اقدس
یا هیچکس
*
زندگی نگه دار پیاده میشم
آیی بی وفا کجا میری
اونطرفی که ورود ممنوعه
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!
چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی وخوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند.
روز امتحان به فکر چاره افتادند وحقه ای سوارکردند به این صورت که سر و رو شون رو کثیف کردند ومقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند.
سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودندویک راست به پیش استاد رفتند.
مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:
که دیشب به یک مراسم عروسی خارج ازشهر رفته بودندو در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچرمیشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش واین بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفرازطرف استاد برگزار بشه،
آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند
استاد عنوان می کنه بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس بنشینند و امتحان بدن که آنها به خاطر داشتن وقت کافی وآمادگی لازم باکمال میل قبول می کنند.
امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:
1 ) نام و نام خانوادگی؟ 2 نمره
2 ) کدام لاستیک پنچر شده بود؟ 18 نمره
الف) لاستیک سمت راست جلو
ب) لاستیک سمت چپ جلو
ج) لاستیک سمت راست عقب
د) لاستیک سمت چپ عقب
یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
اما دختر خانوم عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه
روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت ” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
“اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
نتیجه اخلاقی این ماجرا....
پسرها هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.
خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد......
قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم.
خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، 10 برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم!
خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد.
آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم.
قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت 10 برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی.
خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده شد.
بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت 10 برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند. خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد.
و اما آرزو سوم :
-می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!
.
.
.
و آرزو زن بر آورده شد و شوهرش طی یک حمله شدید قلبی مرد.
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام
حالم خیلی خوبه..... همه چی به طور ناگهانی حل شد....
الان خوفه خوفم
+ انقد خوشحالیم که هرچی متن پیدا کردیم رو گذاشتیم :دی
به بزرگواریه خودتون ببخشید اگه قدیمیه
این روزا حوصله پیدا کردن متن طنز ندارم
سلام
این روزا باید قشنگ ترین روز های زندگیم باشه ولی...
هرچی اتفاق بد وناراحت کننده است داره میوفته
از دیروز تا حالا تو خودم ام غمگینم ناراحتم ....
امروز رو تختم دراز کشیده بودم و آهنگ مازیارفلاحی گوش میدادم که بغض گلومو گرفت. دلم میخواست داد بزنم، گریه کنم
چرا همه چی با هم خراب شد؟ چرا من باید از دست یکی ناراحت باشم و کس دیگه ای از دست من؟ چرا....
کاش هیچوقت اون اتفاق نمی افتاد ، کاش از دستش ناراحت نباشم و کاش این غرور بزاره ، کاش اونی که از دستم ناراحته بگه دیگه ناراحت نیست ، کاش....
تو حالو هوای خودم بودم که یهو یه صدای وحشتناکی از کمدم اومد. چشام بسته شد و اشهدمو گفتم فک کردم بمبی چیزی تو کمدم ترکیده و الان اون دنیام با ترس و لرز که چشامو باز کردم دیدم ظاهر کمد که چیزیش نیست همه چی عادیه. در کمدمو که باز کردم یه خروار لباس رو سرم خراب شد. لباسام سنگینی کرده بود و میله رو شکونده بود. ناخداگاه بغضم ترکید و زدم زیر گریه....
مامانم دوید تو اتاقم :
-چی شد؟کمد برگشت؟چیزیت شده؟دست و پات زیر کمد مونده؟
-نه بابا لباسام سنگینی کرده و میله رو شکونده
-انقد بهت میگم کم لباس بخر ، لباس هایی که نمی پوشی بده بره. حالا واسه چی گریه میکنی؟!
-چه جوری این همه لباسو جم کنم
-میگم خانوم "ا." بیاد درست کنه
-تا اون بیاد چروک میشن
-این که گریه نداره!! میخوای کلا بدیم خششویی؟! مدرسه ها تموم شده خل شدی رفتها . اون از خوشحالی های مسخره و الکیت اینم از گریه کردنت. پاشو دست وصورتت و بشور پاشو
حیوونی نمیدونه دل من از چی پره . رفتم دست و صورت بشورم در و قفل کردم و یه دل سیر گریه کردم الان حالم بهتره ولی...
(ببخشید just for fun کردم پر غم وغصه . از این به بعد میخوام علاوه بر مطالب طنز خاطره هم بنویسم)
فعلا